چهل حدیث سیره نبوی

مقدمه

امام سجاد عليه السلام فرمود:
«الا و ان ابغض الناس الي الله من يقتدي بسنه امام و لا يقتدي بأعماله.»
هشدار که منفورترين مردم نزد پروردگار, کسي است که شيوه امامي را پيروي کند ولي از سيره عملي او پيروي ننمايد.
براي«چگونه بودن»نياز به الگو داريم و نقش الگو در تربيت چنان روشن است که نيازي به بيان و توضيح نيست.
آنچه در اين الگوگيري و اسوه يابي و تأسي به اخلاق اولياء کارساز است,آشنايي با جزئيات صفات و رفتار آن حضرات است, نه کليات.
خوشبختانه در کتب حديث و سيره, نمونه هاي رفتاري پيامبر و امامان بصورت ريز وجزئي آمده است که آشنايي با آنها بسيار سودمند است و گامي جهت خودسازي و تعالي بخشيدن به جامعه است انسان در ديد ژرف نگر, اسلام, بيابان گردي سرگردان و گمگشته اي درتاريکزار زندگي نيست. او کشتي شکسته اي شور بخت و نااميد و اسيرموجهاي بيمزا و هراس آفرين نميباشد.
بلکه موجودي مسؤول است که با مقصد و مقصودي مشخص, با زاد وتوشه اي کامل و راهنماياني دروني و بروني به سفري پرداخته که از صحراي عدم آغاز ميشود و تا بار يافتن به لقاء الهي ادامه دارد.
تمامي نيروهاي خلقت, انسان را در اين سفر صادقانه ياري ميکنند و خدا با لطف بيکران خويش به هدايت او از راههاي گوناگون پرداخته است وبهترين جايگاه جاودانه را در سراي آخرت براي او مهيا کرده است.
انسان براي به دست آوردن نيک بختي خويش و سعادتمندي جامعه و رضايت خداوند بايد در طول اين سفر چگونه زيستن را بياموزد و اين آموزه ها را در زندگي خويش بکار گمارد.
اسلام عزيز براي پاسخگويي بدين سؤال بسيار اساسي دو شيوه را دنبال نموده است:

الف: بيان احکام و دستورهاي زندگي از آغاز تا فرجام

ب: ارائه الگوهاي تربيتي و نمونه هاي عيني کمال بر اساس همين شيوه دوم در قرآن مجيد بارها از پيامبران و ديگر انسانهاي والا سخن به ميان آمده است, و از جنبه هاي الگويي آنان ستايش شده تا ديگران نيز به آنان تأسي بجويند.
در مکتب حياتبخش تشيع(اسلام راستين)معرفي اين الگوهاي الهي گسترده تر است و پيشوايان معصوم که بهترين اسوه ها و الگوهاي زندگي هستند فرا روي چشمان باز و دلهاي آگاه قرار دارند تا آنانکه مسئوليت الهي و رسالت انساني خويش را درک کرده اند و تصميم براي رسيدن به چکادهاي فرازمند فضيلت و کمال دارند با درس گرفتن از آنان زيستني شرافتمندانه که سعادت دنيا و آخرت را تأمين ميکند در پيشگيرند.
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليه السلام اسوهبشريتاند و تبعيت عملي از آنان رهنمون کمالجويان است.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
«ادبني ربي فاحسن تأديبي»
خداوند مرا تأديب کرده و ادبم را نيکو ساخته است.
ويژگي سيره معصومين در اين است که مورد پسند و قبول پروردگار است وبا اطمينان ميتوان از آن پيروي کرد.
اکنون به عنوان نمونه اي از درياي مواج و گرانقدر روايات, چهل حديث ازسيره هر يک از معصومين عليه السلام به پيشگاه امت اسلامي عرضه ميشود. اميد که همه ما را چراغ راه و ره توشه سفري باشد باري رسيدن به سعادت دنيا و نيکبختي آخرت.
در اين چهل حديث, از ميان انبوه روايات مربوط به سيره پيامبرصلي الله عليه و آله به گزينش پرداخته ايم و از آن بوستان با صفا و دل انگيز, دسته گلي براي شما چيده و ارمغان آورده ايم, باشد که مطالعه آن, چشم دلمان را روشنتر سازد و رفتار حضرت رسالت, الگوي زيستن ما شود و رشته جانمان به عشق نبوي پيوسته تر گردد, تا از اين راه به آن «حبيب خدا»نزديکتر شويم.
قال الله تبارک و تعالي:
«لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه»
(احزاب, آيه 2)
براي شما در پيامبر خدا(و رفتار و اخلاق او)سر مشقي نيکوست.
بندگي
قال الصادق عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يأکل اکل العبد و يجلس جلسه العبد و يعلم أنه عبد.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مانند بنده غذا ميخورد و مانند بنده مينشست و ميدانست که بنده است.
بحارالانوار, ج 16, ص 262.
سجود
قال الباقر عليه السلام:
«ما استيقظ رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم من نوم الاخر لله ساجدا.»
امام باقر عليه السلام فرمود:
هيچگاه پيامبر خدا از خواب بيدار نشد, مگر اينکه سر به خاک نهاده, براي خدا سجده ميکرد.
مکارم الاخلاق, ص 39.
جاذبه نماز
قال علي عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم لا يؤثر علي الصلوه عشاء و لاغيره و کان اذا دخل وقتها کانه لا يعرف اهلا و لا حميما.»
امام علي عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هيچ چيز را, نه شام و نه غير آنرا بر نماز مقدم نميداشت. هرگاه وقت نماز فرا ميرسيد, رسول خدا ديگر نه خانواده ميشناخت و نه دوست.
سنن النبي, ص 268.
آهنگ قرآن
قال الباقر عليه السلام:
«ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم کان احسن الناس صوتا بالقران.»
امام باقر عليه السلام فرمود:
پيامبر اسلام, از همه مردم زيباتر و خوش آهنگ تر قرآن ميخواند.
سنن النبي, ص 311.
گريه در نماز
قال السجاد عليه السلام:
«کان يبکي حتي يبتل مصلاه خشيه من الله عزوجل من غير جرم.»
امام سجاد عليه السلام:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در نماز, آن قدر گريه ميکرد تا آنکه جانمازش تر ميشد, اين بخاطر خوف از خدا بود, بي آنکه جرمي داشته باشد.
سنن النبي, ص 32.
باامت
قال انس بن مالک:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يعود المريض و يتبع الجنازه ويجيب دعوه المملوک.»
انس بن مالک گويد:
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به عيادت مريض و تشييع جنازه ميرفت ودعوت برده را ميپذيرفت.
مکارم الاخلاق, ص 15.
ادب با همنشين
قال علي عليه السلام:
«ما رئي مقدما رجله بين يدي جليس له قط»
علي عليه السلام ميفرمايد:
هرگز ديده نشد که پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پاي خود را پيش کسي دراز کند.
بحارالانوار, ج 16, ص 236.
ادب گوش دادن
قال علي عليه السلام:
«لا يقطع علي احد کلامه حتي يجوز في قطعه بنهي او قيام.»
امام علي عليه السلام فرمود:
پيامبر هرگز سخن کسي را قطع نميکرد, مگر آنگاه که بيش از حد حرف بزند(يا از مشروع, فراتر رود)آن وقت او را نهي ميکرد يابرميخاست.
سنن النبي, ص 18.
ادب نشستن
قال علي عليه السلام:
«کان صلي الله عليه و آله لا يجلس و لا يقوم الا علي ذکر الله و لا يوطن الاماکن و ينهي عن ايطانها و اذا انتهي الي قوم جلس حيث ينتهي به المجلس و يأمر بذلک.»
علي عليه السلام فرمود:
نشستن و بر خاستن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با ياد خدا بود. در مجالس جاي مخصوصي براي خود انتخاب نميکرد و از اين کار نهي ميفرمود. هر گاه به جمعي ميپيوست, هر جا که خالي بود مينشست و به اين کار نيز دستور ميداد.
سنن النبي, ص 16.
بامهمان
قال الکاظم عليه السلام:
«ان رسول الله صلي الله عليه و آله اذا اتاه الضيف اکل معه و لم يرفع يده من الخوان حتي يرفع الضيف يده.»
امام کاظم عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله هر گاه مهمان داشت, با او غذا ميخورد ودست از سفره و غذا نميکشيد, تا آن که مهمان دست از غذا خوردن بکشد.
سنن النبي, ص 67.
مصافحه
قال الصادق عليه السلام:
«ما صافح رسول الله صلي الله عليه و آله رجلا قط فنزع يده حتي يکون هو الذي ينزع يده منه.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هرگز با کسي دست نداد که دستش را عقب بکشد مگر آن که طرف مقابل دست خود را عقب ببرد.
بحارالانوار, ج 16, ص 269.
خوش خلقي
قال علي عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم , دائم البشر, سهل الخلق, لين الجانب, ليس بفظ و لا غليظ.»
امام علي عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم همواره خوشرو, خوش خو و نرم بود, خشن و درشت خوي نبود.
مکارم الاخلاق, ص 14.
گفتار
قال علي عليه السلام:
«کان صلي الله عليه و آله و سلم لا يذم احدا و لا يعيره و لا يطلب عثراته و لاعورته و لا يتکلم الا فيما رجي ثوابه.»
امام علي عليه السلام فرمود:
آن حضرت هرگز کسي را مذمت نميکرد, و در پي لغزشها و عيوب و اسرار ديگران نبود و سخن نميگفت مگر آنجا که اميد ثواب داشت.
سنن النبي, ص 17.
خوراک
قال الصادق عليه السلام:
«مازال طعام رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم الشعير حتي قبضه الله اليه.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تا روز وفات خود, همواره طعامش نان جو بود.
سنن النبي, ص 49.
شوخي
قال الصادق عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يداعب و لا يقول الا حقا.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شوخي و مزاح ميکرد, ولي جز حق چيزي نميگفت.
بحار الانوار, ج 16, ص 244.
خوردن به اندازه
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم:
«نحن قوم لا نأکل حتي نجوع و اذا اکلنا لا نشبع.»
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
ما جمعيتي هستيم که تا کاملا گرسنه نشويم غذا نميخوريم و چون ميخوريم, خود را کاملا سير نميکنيم.
سنن النبي, ص 181.
غذاي جمعي
قال الصادق عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اذا اکل مع القوم طعاما کان اول من يضع يده و اخر من يرفعها ليأکل القوم.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم هرگاه در جمع مردم غذا ميخورد,اولين کسي بود که دست به غذا دراز ميکرد و آخرين فردي بود که دست ازغذا ميکشيد تا ديگران بخورند.
سنن النبي, ص 166.
سخن به اندازه فهم مردم
قال الصادق عليه السلام:
«ما کلم رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم العباد بکنه عقله قط, قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: انا معاشر الانبياء امرنا ان نکلم الناس علي قدر عقولهم.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هرگز با مردم به اندازه عقل خود سخن نگفته و فرموده: ما پيامبران مأموريم که با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوييم.
سنن النبي, ص 57.
عدالت در نگاه
قال الصادق عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقسم لحظاته بين اصحابه فينظر الي ذا و ينظر الي ذا بالسويه.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نگاه هايش را بين اصحابش تقسيم ميکرد و به اين و آن يکسان نگاه ميکرد.
اصول کافي, ج 2, ص 671
عاطفه
قال الباقر عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يسمع صوت الصبي يبکي و هوفي الصلوه فيخفف الصلوه فتصير اليه امه.»
امام باقر عليه السلام:
هرگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در نماز, صداي گريه کودکي را ميشنيد, نمازش را سبکتر ميخواند تا مادر آن کودک«که در نمازجماعت بود»به بچه رسيدگي کند.
سنن النبي, ص 273.
خشم براي خدا
قال علي عليه السلام:
«ما انتصر لنفسه من مظلمه حتي ينتهک محارم الله فيکون حينئذ غضبه لله تبارک و تعالي.»
امام علي عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از ستمي که به خود او ميشد انتقام نميگرفت, مگر آن که حريم الهي هتک شود, که در آن صورت خشم ميکرد و غضبش براي خدا بود.
سنن النبي, ص 45.
مسواک
قال الصادق عليه السلام:
«انه صلي الله عليه و آله و سلم کان يستاک في کل مره قام من نومه.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هر بار که از خواب بر ميخاست,مسواک ميزد.
سنن النبي, ص 222.
تنظيم وقت
قال علي عليه السلام:
«کان اذا اوي الي منزله جزء دخوله ثلاثه اجزاء: جزءا لله عزوجل , وجزءا لأهله و جزءا لنفسه.»
امام علي عليه السلام فرمود:
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم , وقتي به خانه خويش ميرفت اوقاتش را سه قسمت ميکرد: بخشي براي خداي متعال, بخشي مخصوص خانواده و بخشي هم براي کارهاي شخصي خود.
مکارم الاخلاق, ص 13.
حفظ زبان
قال علي عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم , يحزن لسانه الا عما کان يعنيه و يؤلفهم و لا ينفرهم.»
امام علي عليه السلام فرمود:
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم زبان خويش را از غير سخنان مورد نياز باز ميداشت و کلامش را الفت ميبخشيد و آنان را دور و بيزار نميساخت.
سنن النبي, ص 15.
ارزشهاي اخلاقي
قال علي عليه السلام:
«کان اجواد الناس کفا و اجرء الناس صدرا و اصدق الناس لهجه و اوفي الناس ذمه و الينهم عريکه و اکرمهم عشره.«
امام علي عليه السلام فرمود:
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از همه مردم بخشندهتر, با جرأتتر,راستگوتر, وفادارتر, خوش اخلاقتر و نيکو رفتارتر بود.
بحارالانوار, ج 16, ص 194.
فرزند دختر
قال علي عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله اذا بشر بجاريه قال: ريحانه, ورزقها عليالله.»
امام علي عليه السلام فرمود:
هرگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله را به ولادت دختري مژده ميدادند,ميفرمود: ريحان و دسته گل است و روزي او بر خداست.
سنن النبي صلي الله عليه و آله ص 80.
رو به قبله
قال الصادق عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله اکثر ما يجلس تجاه القبله.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله بيشتر اوقات, رو به طرف قبله مينشست.
مکارم الاخلاق, ص 26.
قال الباقر عليه السلام:
«قال رسول الله صلي الله عليه و آله خمس لا ادعهن حتي الممات: الأکل علي الحضيض مع العبيد. و رکوبي الحمار مؤکفا و حلبي العنز بيدي و لبس الصوف و التسليم علي الصبيان لتکون سنه من بعدي.»
امام باقر عليه السلام فرمود:
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: از پنج کار تا هنگام مرگ دست برنميدارم:(به نشانه تواضع)
1 غذا خوردن روي زمين با بردگان
2 سوار شدن بر الاغ بي پالان
3 بز را با دست خود دوشيدن
4 لباس پشميه پوشيدن
5 به کودکان سلام کردن
تا اين که بعد از من سنت شود.
بحارالانوار, ج 16, ص 215.
آراستگي
قال علي عليه السلام:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله يرجل شعره و اکثر ما کان يرجل شعره بالماء.»
امام علي عليه السلام فرمود:
حضرت رسول صلي الله عليه و آله همواره موهاي خود را شانه ميزد وبيشتر اوقات, موي خود را با آب صاف ميکرد و شانه ميزد.
سنن النبي, ص 91.
لبخند در سخن
عن ابي الدردآء:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله, اذا حدث بحديث تبسم في حديثه.»
ابو درداء روايت کرده است:
حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگاه سخني ميگفت در کلامش تبسم مينمود و لبخند ميزد.
مکارم الاخلاق, ص 21.
راه رفتن
عن ابن عباس:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله اذا مشي, مشيا يعرف انه ليس بمشي عاجز و لا بکسلان.»
ابن عباس نقل کرده است:
پيامبر صلي الله عليه و آله هنگام راه رفتن, چنان با نشاط راه ميرفت که معلوم ميشد راه رفتن انسان ناتوان و خسته نيست.
بحار الانوار, ج 16, ص 326.
ساده زيستي
قال علي عليه السلام:
«لقد کان رسول الله صلي الله عليه و آله يأکل علي الارض و يجلس جلسه العبد و يخصف بيده نعله و يرقع بيده ثوبه و يرکب الحمار العاري و يردف خلفه.»
امام علي عليه السلام فرمود:
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله روي زمين غذا ميخورد و مانند بندگان دو زانو مينشست و با دست خويش کفش و لباس خود را وصله ميزد وميدوخت و بر الاغ بي پالان سوار ميشد و کسي را هم در رديف خود سوار ميکرد.
نهج البلاغه فيض الاسلام, خطبه 195.
شجاعت
قال علي عليه السلام
«کنا اذا احمر البأس و لقي العدو القوم, اتقينا برسول الله صلي الله عليه و آله فما يکون احد اقرب الي العدو منه.»
علي عليه السلام فرمود:
وقتي که آتش جنگ برافروخته ميشد و دو لشگر به هم ميرسيدند, همه ما به پيامبر اسلام پناهنده ميشديم و کسي نبود که از آن حضرت به دشمن نزديکتر باشد.
محجه البيضاء, ج 4, ص 151.
شکر
قال الصادق عليه السلام
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله يحمد الله في کل يوم ثلاث مأه و ستين مرده.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله هر روز سيصد و شصت بار خدا را حمد ميکرد.
بحار الانوار, ج 16, ص 257.
مجلس پيامبر
قال علي عليه السلام
«اذا تکلم اطرق جلساؤه کانما علي رؤسهم الطير فاذا سکت تکلموا, ولايتنازعون عنده الحديث, من تکلم انصتوا حتي يفرغ.»
امام علي عليه السلام فرمود:
وقتي رسول خدا صلي الله عليه و آله سخن ميگفت حاضران سرا پا گوش بودند, گويي بر سرهايشان پرنده نشسته است. و وقتي ساکت ميشد اصحاب سخن ميگفتند. در حضور او, در سخن نزاع نميکردند. هر کس سخن ميگفت گوش ميکردند تا تمام کند.
مکارم الاخلاق, ص 15.
در جمع ياران
قال ابوذر:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله يجلس بين ظهراني اصحابه فيجيء الغريبب فلايدري ايهم هو حتي يسأل.»
ابوذر غفاري گويد:
حضرت رسول صلي الله عليه و آله در ميان اصحاب خويش مينشست.هرگاه غريب و ناشناسي ميآمد, نميشناخت که حضرت محمد کدام يک از آنان است, تا آن که بپرسد.
مکارم الاخلاق, ص 16.
عطر
قال الصادق عليه السلام
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله ينفق علي الطيب اکثر مما ينفق علي الطعام.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله براي عطريات بيش از غذا خرج ميکرد.
بحار الانوار, ج 16, ص 248.
مردمداري
عن انس:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله اذا فقد الرجل من اخوانه ثلاثه ايام سأل عنه,
فان کان غائبا, دعاله
و ان کان شاهدا, زاره
و ان کان مريضا, عاده.»
انس«خدمتکار پيامبر صلي الله عليه و آله»ميگويد:
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هرگاه يکي از اصحاب خود را سه روز نميديد از حال او جويا ميشد.
اگر غايب بود, دعايش ميکرد.
و اگر در شهر بود به ديدارش ميرفت.
و اگر بيمار بود به عيادتش ميشتافت.
مکارم الاخلاق, ص 19.
فروتني
قال الصادق عليه السلام
«ما اکل رسول الله صلي الله عليه و آله متکئا منذ بعثه الله عزوجل نبيا حتي قبضه الله اليه, متواضعا له عزوجل.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله هرگز از آغاز بعثت تا رحلت, در حال تکيه دادن غذا نخورد(آنگونه که رسم سلاطين بود)و اين از روي تواضع در برابرخدا بود.
بحارالانوار, ج 16, ص 242.
غمزدايي از اصحاب
قال علي عليه السلام
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله ليسر الرجل من اصحابه اذا رأء مغموما بالمداعبه و کان عليه السلام يقول: ان الله يبغض المعبس في وجه اخوانه.»
حضرت علي عليه السلام فرمود:
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هميشه هر يک از اصحاب را غمگين ميديد, با شوخي او را خوشحال ميکرد و ميفرمود: خداوند, کسي را که با برادرانش با ترشرويي و چهره عبوس روبرو شود, دشمن ميدارد.
سنن النبي, ص 16.

گذري بر سيره اخلاقي پيامبر

يا رسول الله! کلامت, روشن و فصيح بود. و فراخور عقل و درک مخاطب سخن ميگفتي, گاهي سخن را سه بار تکرار ميکردي, تا طرف خوب بفهمد. هنگام سخن, کلام را با لبخند مي آميختي, هرگز سخن کسي را قطع نميکردي, زبان به بدگويي و عيبجويي از ديگران نميگشودي. صدايت که ميکردند, ميگفتي, لبيک! خطبه هايت, از همه کوتاهتر, ولي پرمايه تر بود. زبانت را از آنچه بي مورد و بيهوده بود, فرو ميبستي همواره خدا را ياد ميکردي و استغفار بر زبان داشتي, چيزي ميگفتي دلها را به هم الفت دهد, نه آنکه ميانه ها را به هم بزند, با کسي مجادله و جر و بحث نميکردي, هنگامي که سخن ميگفتي, همه ساکت بودند, آنچنان که گويي بر سرشان پرنده نشسته است, سراپا گوش! نزد تو نزاع لفظي نميکردند, به سخن ديگران, خوب گوش ميکردي. محکم و استوار راه ميرفتي, گام برداشتنت, چنان بود که نشان ميداد ناتوان و کسل نيستي! آنچنان که گويي سنگي از سرازيري ميغلطد, با مهابت و چالاک! وقتي سواره بودي, اجازه نميدادي ديگران, پياده پا به پايت راه آيند. يا سوار بر مرکب ميکردي يا بر سر موعدي, قرار ميگذاشتي. از گذرگاهي که عبور ميکردي, عطرت نشان ميداد که از آنجا گذشته اي. از هر جاميگذشتي سنگها و درختان, تعظيمت ميکردند. در سفرها آخرهاي جمعيت راه ميرفتي, تا اگر کسي درماند, يا کمک خواست. کمکش کني. گاهي سوار اسب ميشدي. گاهي بر قاطر و الاغ سوار ميشدي, يا بر شتر, وگاهي نيز پياده! سواره که بودي, ديگران را هم بر ترک مينشاندي. اوقات داخل خانه را به سه قسمت تقسيم ميکردي: بخشي براي نيايش و عبادت و براي خدا, قسمتي براي خانواده و بخش ديگري براي کارهاي شخصي خود. در خانه, با خانواده همکاري ميکردي, گوشت ميبريدي, شيرميدوشيدي, لباس وصله ميزدي, هر غذايي که ميپختند, ميخوردي, ازطعامي بد نميگفتي, در را ميگشودي, کفش خود را ميدوختي. بر زمين مينشستي و بر زمين غذا ميخوردي, به خدمتکار خانه وقتي خسته ميشد کمک ميکردي, زير اندازت عبايي بود و بالشي از پوست, پرشده از ليف خرما! بر حصير ميخوابيدي, هنگام خواب, مسواک ميزدي و دعا ميخواندي و چون از خواب بر ميخاستي, خدا را سجده ميکردي. کار مراجعه کنندگان را راه ميانداختي, نيازمندان و سائلي را دست خالي رد نميکردي. بنده شکور خدا بودي. نور چشمانت«نماز»بود. وقتي به نمازمي ايستادي, از خوف خدا رنگ از چهره ات ميپريد. در سينه, ناله هاي سوزناک و آواي حزيني داشتي. هنگام سجود, چنان بر زمين ميچسبيدي,که گويا جامه اي بر زمين افتاده است. وقت نماز که ميرسيد, ديگر کسي را نميشناختي و به چيزي توجه نداشتي جز به نماز! به نماز عشق ميورزيدي. فرا رسيدن«وقت»نماز را انتظار ميکشيدي, و هنگام نماز که ميشد,ميگفتي: اي بلال! خوشحالمان کن, هيچ چيز را بر نماز مقدم نميداشتي. ميفرمود(به ابوذر): خداوند, فروغ ديدگانم را در نماز قرار داده است.آنگونه که گرسنه, غذا را دوست ميدارد و تشنه آب را, من هم شيفته نمازم. با اين تفاوت که گرسنه و تشنه, سير و سيراب ميشود, اما من از نماز, سير نميشوم. رکوعها و سجودهاي طولاني داشتي. به خدا عرضه ميداشتي: پروردگارا! دوست دارم يک روز سير باشم و شکرت کنم, روز ديگر گرسنه باشم تا از تو سؤال کنم. نشست و برخاستت, همراه با«ذکر خدا»بود. با آنکه «معصوم»بودي, ولي آن قدر از خشيت خدا ميگريستي که مصلا و سجده گاهت خيس ميشد. هنگام دعا, همچون مسکينان نيازمند دستها را بالا ميگرفتي. «بنده خدا»بودي. يک بار که بر زمين نشسته و با دست غذا ميخوردي. زني گفت: يا رسول الله, چرا مانند بندگان نشسته و غذا ميخوري؟ و...فرمودي: واي بر تو! چه کسي بنده تر از من است؟ تو عبد خدا و رسول او بودي. چهره ات گشاده بود و خوش رو. به هر کس ميرسيدي سلام ميگفتي. با هر که دست ميدادي, آن قدر صبر ميکردي که او دستش را بکشد. به صورت کسي خيره نميشدي. به هيچ کس, دشنام و ناسزا نميگفتي. بر تند خويي و بداخلاقي ديگران صبر ميکردي. هديه مردم و دعوت بردگان را ميپذيرفتي, به عيادت بيماران و تشييع جنازه ميرفتي. از اصحاب, تفقد واحوالپرسي ميکردي. دير غضبناک ميشدي, زود ميبخشيدي, از همه بيشتر عذرپذير بودي. با بينوايان محروم, هم غذا و همنشين ميشدي. پيش ديگران, پايت را دراز نميکردي, مزاح و شوخي ميکردي ولي جز«حق»نميگفتي. با ياران, حلقه وار مينشستي. خود را براي اصحاب مي آراستي و عطر ميزدي. باري بر دوش مردم نبودي. در کارهاي اجتماعي مشارکت داشتي. بخشنده و سخي بودي. چيزي را از خواستاران مضايقه نميکردي. به بزرگ هر قومي احترام ميکردي. آري.... اي رسول خدا! وفاي به عهد, صدق و راستي, امانت و محبت از ويژگيهاي تو بود. از مهمان کار نميکشيدي, خلف وعده نداشتي, مردمدار و اهل مدارا بودي, سعه صدر و وسعت نظر داشتي, اخلاقت قرآن بود! قرآن مجسم بودي و آيات عينيت يافته کلام الله!